ریحانه بخاطر یک اشتباه، یک رفتن و یک پرواز بی هنگام و بدون تفکر، هفت سال از بهترین سالهای جوانی را توام با اشک و بغض و ترس مرگ، پشت میله های زندان گذراند، و سرانجام وقتی که از هر لحظه مردن و زنده شدن خسته و «عاصی» شده بود، مرد. مردنی که برخلاف هزاران بار مرگ پیشین، فقط چند دقیقه و شاید چند لحظه طول کشید.
اینک قاتل و مقتول در انتظار دادگاه خداوند قادر هستند، خداوندی که صلاح بندگانش را بسیار بیشتر از بندگانش می داند، و اما اویی که می توانست ببخشد و با بخشش فرصت دوباره ای برای زندگی و جبران به ریحانه بدهد، با این درد و زخم مانده برجا چه می کند؟
آنچه که ریحانه را به پای چوبه دار کشاند، جدال تلخ و سخت حقیقت با واقعیت در جامعه بود. او هیچ چیز، حتی مرگ را نیز باور نکرد. اما مرد تا باور کند.
بی عشق، در جستجوی هوس، پابه پای مرد غریبه تا خلوت رفتن، و خیره شدن به پدری که دخترش را معشوقی برای همآغوشی می خواهد؛ و او با ضربات کارد، چه کسی را کشت؟ شیطان را؟ خودش را؟ و یا مردی که جای پدرش را داشت؟
ریحانه قبل از آنکه بزرگ شود، قبل از آنکه مادر شود، قبل از آنکه بتواند ببیند و بفهمد، قاتل و رسوا و انگشت نما شد و در نهایت تسلیم مرگ گشت، تا یکبار دیگر با همه توان، صدای زنگها را برای گوشهایی که هنوز بسته است بصدا در آورد. ریحانه را من و تو می شناسیم، او را بارها و بارها با چهره های مختلف، در همین نزدیکی، در همین شهر و در کنار خود دیده ایم. او عصیان عشق های سرکوب شده در یک جامعه طبقاتی مملو از تبعیض است. جامعه ای که در آن پیرسالان تویوتا و مزدا و پرادو سوار، بدون پروا و واهمه، در جستجوی دختران جوان و لحظه های همنشینی با معشوقانی تازه سال می باشند. اینک ریحانه رفت، تا دیگر پدران و مادران، به فکر ریحانه های خود باشند. چه کسی می داند ریحانه بعدی، نفر بعدی نامش کیست!؟
تبصره اول:ناگفتههایی از ريحانه درگفتوگو با قاضی پرونده
جوسازی سیاسی یک عده حقوقدان خارج نشین امكان جلب رضايت را سخت كرده است. استناد ما بر اعترافات او دردادگاه است نه حتي دوران بازجويي.
داستان ريحانه جباري را احتمالا شنيدهايد. دختري 19 ساله كه هفت سال پيش مردي را با ادعاي دفاع از ناموس خود به قتل رساند. پرونده ريحانه از زمان رسيدگي تا امروز كه در اجراي احكام قرار دارد با حواشي بسياري همراه بوده است. ابهامات گستردهاي در رابطه با پرونده او در رسانههاي مجازي منتشر شد كه دل هر انسان عدالت خواهي را به درد ميآورد. اما همه حقيقت آنچه در شبكههاي مجازي منتشر شده، نيست. كافي است براي رسيدن به حقيقت ماجرا نگاهي به پرونده ريحانه و اعترافات او داشته باشيم تا بدانيم او خواسته يا ناخواسته مرتكب قتلي شده كه براي رهايي از طناب دارفقط بايد چشم به رافت قلوب اولياي دم داشته باشد. کنکاش در پروندهای که سالها از مختومه شدن آن میگذرد کار آسانی نیست، به خصوص اگر بهترین دوستتان بگوید: بررسی دوباره پرونده ریحانه به نفع او نیست لطفا ننویس اگر گزارش کمکی نمیکند منتشر نکن! پاي خون یک انسان در میان است! اما براي رسيدن به حقيقت باید به سوالات و ابهامات پاسخ داد، به همين دليل براي ما بهترين گزينه نشستن پاي صحبتهاي مردي بود كه حكم قصاص را صادر كرد واشراف كامل به اين پرونده دارد.
قاضي بازنشسته حسن تردست در گفتوگو با«قانون» به بازخواني پرونده ريحانه جباري پرداخت و به ابهامات مطرح شده طي چند ماه اخير پاسخ داد.
** جناب تردست شما قاضی پرونده ریحانه جباری بودید و حکم به قصاص او دادید. بعد از گذشت ۷ سال نظر شما در رابطه با پرونده ریحانه جباری چیست؟ هنوز او را قاتل میدانید؟
چه چیزی ممکن است نظر بنده را در مورد پروندهای که با کمال حوصله، تامل و تعمق و در یک دادرسی عادلانه با رعایت تشریفات کامل آیین دادرسی کیفری توسط پنج قاضی رسیدگی شده و از ناحیه چند مرجع عالی قضایی اعم از دیوانعالی کشور و مراجع نظارتی تأیید شده است، تغییر دهد؟! طبق قانون مجازات اسلامی هیچ تردیدی در اینکه خانم ریحانه جباری مرتکب قتل عمدی شده است، وجود ندارد. صادقانه متذکر میشوم چون در این پرونده ادعا شده بود مقتول وابسته وزارت اطلاعات است و محتمل بود تحقیقات ابتدایی در دادسرا به لحاظ اثرگذاری نهاد امنیتی از مسیر قانونی خارج و حقوق قانونی متهمه رعایت نشده باشد، لذا حقیر طبق رویه خدمتی (از ابتدای شروع خدمت قضایی از زمان دادیاری) بیش از حد معمول و متعارف به این پرونده حساسیت نشان دادم و در جلسات دادرسی مانند یک رسیدگی ابتدایی مانند بازپرس تحقیق سوال و جواب کردم و اگر هر کس حتی غیراهل فن منصفانه و قانونمدار و عدالتخواهانه رای ۲۴ صفحهای محکومیت مستند و مستدل ایشان را که متکی به اظهارات خود متهمه بهویژه اظهارات جلسات دادرسی بود را بخواند مطمئن خواهد شد کوچکترین خدشهای بر حقانیت آن وارد نیست و طرفه اینکه ۱۳ قاضی عالیرتبه قضایی آن را تایید کردهاند و یک نظریه خلاف در آن وجود ندارد و متصور نیست که همه اشتباه کرده باشند. ممکن است عواطف، اشخاص عادی را از مسیر حقیقت دور کند ولی در مقام قضاوت قاضی نباید و نمیتواند تحت تاثیر احساسات اعلام نظر کند.
** در حال حاضر کمپین حمایت از ریحانه جباری و تلاش برای جلب رضایت اولیای دم فعال شده است. شما مطالب آنها را دیدهاید؟
مقالات و آرای اشخاص عادی و اهل فن را دیدهام و از ضعف دستگاه قضایی در پاسخگویی به دروغ پراکنی بنگاههای رسمی معاند متاسفم. بنده شخصا در تمامی احکام صادره قصاص، با آموزههای اسلامی آرزومندم که در مرحله اجرا با توجیه عاقلانه و عادلانه و با عاطفه اولیای دم نسبت به جلب رضایت ایشان اقدام و قصاص منتفی شود و در هر مورد که پرونده منجر به رضایت شده است، شاکر خداوند رحمان شدهام. لیکن با کمال تأسف طبق تجارب پروندههای مشابه، مداخله و جوسازی سیاسی یک عده حقوقدان سیاسیکار و خارجنشین و داخل کشور که به فکر چهرهسازی به قصد مخالفت سیاسی با نظام حکومتی این کشور و زیر سوال بردن مطلق دستگاه قضایی هستند، همیشه کسب رضایت از شکات سخت و ناممکن شده است. این افراد با سوءاستفاده از شبکههای گسترده اجتماعی و رسانهای متوسل به دروغ و قلب واقعیت شده و با زدن تهمت به مقتول موجب کدورت بیش از پیش اولیای دم شده و امکان جلب رضایت ایشان را از بین میبرند.
** نظر خانواده مقتول در رابطه با رضایت و عدم قصاص چگونه بود؟
در یکی از مراجعات خانواده مقتول به دادگاه به ایشان عرض کردم که وکلای متهمه روش غلطی را در دفاع از وی به کار بردند و با طرح تجاوز به عنف، در نتیجه نهایی، هم علیه موکله خود اقدام کرده هم موجب ناراحتی شما شدند ولی به هر حال پدرتان با آن سن و دارای شان خانوادگی و اجتماعی در ایجاد رابطه غیراخلاقی با چنین دختری مرتکب گناه شده است، از طرفی هم با توجه به وضع خانوادگی و روحی و روانی این خانم و روابط خشن پدر، مرضی خداوند تبارک و تعالی است که از گناه بزرگ این دختر بدبخت بگذرید. پسر مقتول که جوان تحصیلکرده و برازندهای بود جواب داد قریب به این مضمون که ما چطوری رضایت بدهیم؟ اولا این خانم اصلا پشیمان نبود و یک ذره از خود ناراحتی و عذاب وجدان نشان نداد و حقیقت رابطه خود را نگفت و بعد اینها پدرم را مانند یک عده اوباش و هرزه خیابانی متجاوز به زور قلمدادکردند، حالا رضایت بدهیم نمیگویند که اولیای دم هم خودشان قبول دارند که پدرشان مقصر بوده و قصد تجاوز داشته و بههمین دلیل رضایت دادند؟
** صداقت و پشیمانی ریحانه جباری میتوانست تاثیری در جلب رضایت اولیای دم داشته باشد؟
بله، اگر خانم جباری بر خلاف تعلیمات وکلای سیاسیمنش خود (که با خوراک اینگونه پروندهها زمینه پذیرش پناهندگی سیاسی برای خود فراهم کردهاند)، از خود صداقت نشان میداد و میگفت که در شرایط روحی و روانی سخت دچار اشتباه شده و از کرده خود اعلام پشیمانی و طلب بخشش میکرد، مانند خیلی از پروندهها میتوانست رضایت اولیای دم را که دارای تمکن مالی هستند، بگیرد.
** شرایط روحی و روانی ریحانه جباری چگونه بود؟
شرایط روحی و روانی این خانم به گونهای بوده که حتی تصور قتل پدر هم از وی میرفت چون حسب پرینت اساماسهای تلفن وی با یکی از جوانانی که با وی رابطه نامشروع داشت (نام او در پرونده پیوست است) که حاوی لقبهای قبیح و توهین بسیار زشت به پدرش است. میگوید که «امشب به تیپ هم زدیم و این ... را امشب میکشم» وقتی در مورد این پیامک این شخص سوال میکند ریحانه خانم جواب میدهد که پدرم هر وقت مست میکند مرا به باد کتک میگیرد.
** آیا اعترافات ریحانه براثر فشار در مراحل اولیه بازجویی نبوده است؟
بسیاری از دلایل ما در احراز قتل و محکومیت ایشان حرفها و اعترافاتی است که در جلسات دادگاه بهطور روشن و صریح توسط متهمه بیان شده است. حتی استناد ما بر اعترافات او در دادگاه است، نه حتی دوران بازجویی که ظن تحت فشار اعتراف کردن مطرح شود. او در دادرسی با حضور وکلای خود بهراحتی از اقدامات خود حرف میزد. دلایل کافی و روشن است.
** در فضای مجازی وکیل سابق او مصطفایی مدعی شده است او هنگام خروج با توجه به قفل بودن درب با اضطراب و مشکل خارج شده و در مملو از جای چاقو است که نشان میدهد او نمیتوانسته در را باز کند. این ادعا درست است؟
کاملا این ادعا خلاف واقع و دروغ محض است. همانگونه که عرض کردم حرفهای این آقای مدعی قانون و عدالت و حقوق بشر کاملا مانند یک سیاستمدار کذاب است که در یک میتینگ انتخاباتی به هر وسیلهای ولو خلاف قانون و انصاف و وجدان متوسل میشود. طبق اوراق پرونده و دستخط خود متهمه در بازپرسی و حتی حسب اظهارات مکرر خانم جباری در دادگاه، درب ورودی قفل نبوده و بعد از وارد کردن ضربه کارد آشپزخانه که دو روز قبل خریداری و در کیف خود داشت با آرامش از خانه خارج شده است. طبق صورتمجلس بازپرس در معاینه محل وقوع جنایت، قبل از شناسایی فرد ضارب و دستگیری وی، فقط آثار یک ضربه جسم نوک تیز روی درب بوده است و نه چند ضربه که مؤید آن، اظهارات صریح و روشن خود متهمه است.
** توضیح ریحانه در رابطه با وارد کردن یک ضربه به در با چاقو چه بود؟
وقتی از متهمه در دادگاه سوال شد چرا به در با چاقو زدی، وی جواب داد چون هیجانزده بودم و هول کرده بودم یک ضربه با چاقو به در زدم. از وی سوال شد درب قفل بود؟ وی جواب داد نه، قفل نبود. و وی ادامه میدهد که بعد از زدن ضربه چاقو مقتول گفت منو زدی؟؟!! و به طرف من صندلی را پرتاب کرد و بعد مقتول از پلهها رفت پایین و من هم با آسانسورخارج شدم. اگر در قفل بود چطور میتوانست بلافاصله خارج شود؟ به علت شدت جراحات که بریدگی ناف اصلی ریه بود، مقتول فقط از طبقه پنجم تا پلههای طبقه سوم میتواند برود و پس از چند بار گفتن دزد! دزد! در همان جا جان میدهد.
** ریحانه بعد از فرار چه کاری انجام میدهد؟
ریحانه ادامه میدهد در خیابان مخفی شدم و صبر کردم. بعد از اینکه آمبولانس و ماشین ماموران را دیدم با آژانس رفتم خانه.
** همسایهها متوجه فریادی یا درخواست کمکی از سوی ریحانه نشده بودند؟
محل وقوع قتل، آپارتمان پنج طبقه مسکونی بود که کوچکترین صدایی یا فریاد متهمه میتوانست همسایهها را متوجه موضوع کند. در تحقیقات، همسایگان مجاور گفتهاند که فقط صدای برخورد چیزی به دیوار را شنیدیم (این صدا همان پرتاب صندلی توسط مقتول بود که متهمه بیان کرده است).
** وکیل سابق ریحانه برای دفاع مشروع خواندن، حمل چاقو را برای حفظ امنیت تردد در خیابانهای تهران بیان کرده. شما با این ادعا موافق هستید؟
در این خصوص متهمه کوچکترین اشارهای بر صحت ادعای وکیل خود نکرده بلکه برای اولین بار دو روز قبل از قتل، توسط متهمه خریداری شده است و در طول تحقیقات مکرر جز این نگفته است! بنده شرف و وجدان انسانهای منصف بیتعصب را به این ادعای سخیف آقای مصطفایی شهادت میطلبم که چند دختر و زن در تهران با خود چاقو حمل میکنند؟! آیا این توهین به ساحت پاکیزه زنان و دختر ایرانی نیست که آنها را با اراذل و اوباش در یک ردیف قرار میدهند؟! البته بنده هم حسب تجارب خدمتی قبول دارم که اشخاصی از افراد لاابالی با خود آلات جارحه و چاقو حمل میکنند ولی نوعا این ویژگی رفتاری جوانانی است که زندگی بی بند و باری دارند و به لحاظ روحیات و رفتار ناهنجار اجتماعی و روابط با خلافکاران در معرض تعدی و درگیری خشونتآمیز هستند و الا عموم جامعه ما انسانهای شریف و باخانوادهای هستند که از درگیری و ناهنجاریهای اجتماعی پرهیز میکنند و باید بگویم در حال حاضر کشور ایران در نُرم جهانی (بدون سیاستبازی) در بین کشورهای دنیا (همسایگان، کشورهایآفریقایی، آمریکا، آمریکای مرکزی) از امنترین کشورهای جهان قلمداد میشود که شهروندان تا پاسی از نیمه شب در خیابانها، رستورانها و مراکز تفریحی آزادانه و با آرامش، بدون مزاحمت تردد میکنند که حتی مورد تعجب و اقرار گردشگران خارجی قرار گرفته است.
** آیا رابطه ریحانه با مقتول یک رابطه کاری بود؟
خانم جباری حداقل سه بار در دادگاه گفت من به مقتول سرویس میدادم تا او هم به من خدمات بدهد. اصلا رابطه کاری مطرح نبود. در اصطلاح این گروه از جوانان بی بند و بار، منظور از سرویس دادن، ایجاد روابط نامشروع و در اختیار قراردادن خود است. متهمه قبل از رابطه با مقتول با چند نفر رابطه ویژه داشته و طبق اعترافات در دادگاه، ایشان با مدیر شرکت محل کار خود چند بار به ویلای او در سیرا (جاده چالوس) رفتهاند و باکره نبوده است. حسب دلالت پرینت تلفن وی اساماسهای رد و بدل شده بین ایشان، بهطور صریح روابط بسیار نزدیک حتی بچهدار شدن را نشان میدهد و نیز این رابطه، مورد اعتراض یکی از دوست پسرهایش که قبلا نامزد متهمه بوده قرار گرفته که مستندات مسلم آن در پرونده پیوست است.
** چند نمونه کوچک مطابق پرینت مخابرات قابل ارائه در رسانه عمومی عرضه میشود:
مدیر شرکت: اگر مهم نبودی اینقدر بهت گیر نمیدادم ولی فکر میکنی میخواهم خونت را توی شیشه کنم. مدیر: ... دوستت دارم. منم خیلی میخوامت.
مدیر: .... من عزیز تو نیستم، جیگرتم، اونم جیگر لال. متهمه: ..... این خانه ویرانه که بار بسته به جانم ... مدیر: مواظب باش دستت رو نبری. متهمه: .... نخیرنیت من تو بودی «توهم» در اومد دیگه ... زود توضیح بده!
علیرغم رابطه نزدیک نامشروع متهمه با مدیرش در همان زمان به نامزدش پیامک میفرستد که «به خدا دیوونتم. نامزد متهمه: ... تو وقتی با ... ریختی روی هم با من خداحافظی کردی ... کثافت! این آخرین اساماس از طرف من بود.»
** باتوجه به فاصله سنی به چه دلیل این رابطه شکل گرفته بود؟
مستفاد از اظهارات خود متهمه که در پرونده پیوست است، وی در بیان علت رابطه خود با مرد مسن میگوید «میخواستم یک مقدار سرویس کنترلشده بدهم و سرویس بگیرم و نشان بدهم عُرضه دارم بدون احتیاج به خانواده خودم را تامین کنم. وی در مورد نحوه آشنایی با مقتول میگوید در خیابان میرفتم یک کمری چند بارترمز کرد ... و بعد سوار شدم آهنگ (دیدو) گذاشت بعد از سنم و کارم پرسید و ... من هم چند سوال کردم از کارش و ... یک زنگ زدم به گوشیاش تا شماره تلفنم را ذخیره کند.» لذا آنها یک ماه قبل از قتل با هم به رستوران میرفتند. در اساماس بازی، لطیفه برای هم میفرستادند و در روز قتل هم طبق وعده قبلی، مقتول به شرکت محل کار متهمه مراجعه و با رضایت کامل با هم به منزل میروند. در تحقیقات از همکاران، یکی از همکاران وی اظهار داشته که «... به دنبال ریحانه یک آقایی با ماشین تویوتا کمری آمد و ریحانه میگفت که دوست پدرم است و میخواهیم ماشین کمری را از او بخریم. حتی مدیر، تخم مرغی را برای گذاشتن زیر چرخ ماشین به وی میدهد.»
** با توجه به تجارب ۳۰ ساله قضایی شما دلیل قتل چه بوده است؟
شرایط خاص محیط خانوادگی و رابطه ناهنجار والدین با هم و آثار مخرب درگیریهای درون خانواده بر شخصیت متهمه و روحیه مردانه و خودشیفتگی و خودبزرگبینی و تصمیمگیری در لحظه عصبانیت وی شاید مهمترین دلیل ارتکاب قتل باشد. وی در دادگاه میگوید که در بچگی دلم میخواست بازیهای پسرها را بکنم و از اینکه نمیتوانستم مانند پسرها با تبر هیزم بشکنم ناراحت میشدم. به همین دلیل برای استحکام رسیدگی و جلوگیری از هرگونه شائبه و خلل در تحقیقات در مراحل رسیدگی به پرونده، یک بانوی روانشناس تعیین کردیم که در جلسه دادرسی حالات او را ببیند و با مصاحبه با متهمه و رفتارشناسی در خصوص شخصیت متهمه اظهارنظر کند. روانشناس منتخب معتقد بود او دچار خودشیفتگی است. دلیل قتل هم به شرایط روحی و عدم ثبات شخصیتی او بازمیگردد. البته دچار جنون و مسلوبالاختیار نبوده تا مبری از مسئولیت قانونی باشد. از طرفی حسب اظهارات متهمه چون مقتول به خاطر مسائل کاری و خرید لوازم پزشکی زیاد سفر میرفت به وی قول سفر به کشورهای اروپایی داده بود اما او را نبرده بود که باعث دلخوری و عصبانیت ریحانه شده بود. یا یک بار قرار بود برای گردش روز پنجشنبه، ماشین تویوتا کمری خود را به او بدهد تا با همکارانش به تفریح برود که با عدم انجام این کار باعث ناراحتی شدید ریحانه شده بود و او میگفت نزد دوستان بسیار غرورش جریحهدار شده و ضایع شده بود.
** یعنی ریحانه با قصد قبلی مرتکب قتل شده بود؟
خانم جباری با خودشیفتگی به دنبال اثبات خود به خانواده بحرانزدهاش بود و شاید با روحیه مردانه خود، فکر میکرد کنترل سرویس دادنهایش دست وی است و بازیچهشدن را تحمل نمیکرد و لذا وقتی مقتول به طرف وی میآید تا او را طبق معمول اینگونه روابط، لمس کند، وی امتناع کرده و در مقابل این جمله که «روسریات را درآر و راحت باش. جایی نمیتونی بری»، بهشدت عصبانی و وقتی مقتول برای نماز دوم به طرف سجاده میرود، ریحانه بدون اعلام اعتراض و یا فریاد اینکه میخواهد منزل را ترک کند از کیف خود چاقوی ۲۵ سانتی تازه خریداری شده را درآورده و ناگهان از پشت به کتف او با شدت ضربه میزند که به علت بلندی تیغه، چاقو از بین استخوانها وارد فضای سینه شده و ناف اصلی ریه را میشکافد و حتی چاقو را هم با خود میبرد و با جلد مقوایی زیر تختش پنهان میکند. آثار خون در سجاده و صندلی کنار آن مشهود و در پرونده مضبوط است.
** یعنی ضربه ریحانه نوعا کشنده بود؟
مشخصا ضربه وارده ریحانه به علت نوک تیز بودن کارد و تیغه فولادی بلند آن، ضربه را نوعا کشنده میکند زیرا وارد ریه شده بود. ادعای ضربه ساده به کتف که از سوی آقای مصطفایی طرح شده خلاف نظریه صریح کالبدشکافی مرکز پزشکی قانونی است.
** خود ریحانه در مورد نحوه قتل چه گفته؟
گفت میترسیدم به من تجاوز کند. چند بار از من خواست روسریام را بردارم اما من این کار را نکردم. متاسفانه متهمه هیچ حرف و رفتاری از خود نشان نمیدهد که مقتول را متوجه اکراه وی کند. از وی سوال میشود «آیا مقتول خشونتی نشان داد یا عملی انجام داد که نشان دهد قصد دارد به زور تجاوز کند؟» وی جواب میدهد «نخیر.» و نیز از وی پرسیده شد «وقتی امتناع تو را از دست زدن دید چرا پشت به تو کرد؟» جواب میدهد «رفت نماز دیگرش را بخواند». بازسازی صحنه جنایت هم نشان میداد که سجاده روی زمین پهن بوده و آثار خون روی سجاده و آینه وجود داشت که حکایت میکند در لحظه قتل و وارد کردن ضربه کارد، مقتول پشت به متهمه روی سجاده بوده است. اصولا ریحانه یک کلمه غیر از این در طول مراحل مختلف تحقیقات و دادرسی نگفته است. صرف نظر از عمل غیرشرعی و اخلاقی مقتول، با توجه به زاویه داشتن روحی و روانی اینگونه افراد بیاعتقاد نسبت به مذهب و نماد آن نماز، به نظرم نماز خواندن وی در این شرایط که او را به ظاهر مذهبی نشان میدهد بر نفرت متهمه افزوده است و امید خدمات گرفتن از این مرد مذهبی (با ضعف ایمان و مقهور شیطان) به باد میرود چون قبل از ورود به خانه این حس و ذهنیت وجود نداشته بهطوری که در مسیر خانه، مقتول کاندوم میخرد و در داخل منزل جلوی چشمان ریحانه خانم روی میز میگذارد و برای وی ناآشنا نبوده است.
** ادعا شده داروی بیهوشی در شربت ریحانه وجود داشت. شما نوشیدنیها را به آزمایشگاه فرستادید؟
دو لیوان محتوی آبمیوه روی میز بوده که ثابت میکند دو نفر بودند و محتوای هر دو لیوان برای سمشناسی ارسال و حسب گزارش کارشناسان آزمایشگاه یکی از لیوانها فاقد هرگونه سم یا دارو بوده ولی در لیوان دوم داروی دیفنوکسیلات که داروی ضد اسهال است مشاهده شده است.
** از دیگر ابهامات مطرحشده در پرونده ریحانه، خرید لوازم پیشگیری از بارداری از داروخانه است. این اتفاق افتاده؟
ابهامی در خرید آن وجود ندارد زیرا رفتن یک زن و مرد به یک خانه خلوت به قصد خوردن قهوه نیست و نیت ایشان عمل جنسی بوده است که در مسیر رفتن به خانه کاندوم خریداری شده. نکته قابل تامل اینکه این وسیله روی میز قرار داشته و کاملا در معرض دید بوده و خانم ریحانه با توجه به تجربههای قبلی با آن ناآشنا نبوده است و خرید لوازم پیشگیری از بارداری نشانه تجاوز نیست، فقط نشانه قصد رابطه جنسی است.
** شما موافق تلاش برای جلب رضایت اولیای دم هستید؟
توصیه میکنم این سیاهکاران سیاستکار سرنوشت اینگونه محکومان را با تبلیغات رسانهای و گزافهگوییهایی برای نمایاندن خود و چهرهسازی مجازی به نتیجه تلخ اجرای قانون و گرفتن فرصت رضایت اولیای دم دچار نکنند. از تجارب تلخ گذشته مانند پرونده مرحوم بهنود شجاعی که مداخلات علنی و رسانهای کردن موضوع باعث انفعال اولیای دم شد و نامبرده را از امکان گرفتن رضایت اولیای دم محروم ساخت، عبرت گیرند. هرچند اینجانب بازنشسته شدم و صرفنظر از اینکه هیچ تردیدی در استحقاق قصاص خانم جباری ندارم و آن را حق مسلم خانواده محترم میدانم ولی برای رضای خدا با توجه به اینکه قصاص حیات است لیکن خداوند تبارک و تعالی اولیای دم را دعوت به عفو و بخشش کرده است. بنده حاضرم در جلب رضایت ایشان به طریق مقتضی مساعدت کنم.
تبصره دوم:
ریحانه فرزند اولم است. من سه دختر دارم. دختر کوچکم دانشجوی کارشناسی رشته حسابداری است. دختر وسطیام دانشجوی کارشناسی ارشد و ریحانه هم ترم سه رشته نرمافزار کامپیوتر بود.
** اخیرا یکی از افراد مرتبط با این پرونده در گفتوگویی خانواده شما را خانوادهای از همگسیخته معرفی کرده بود. در پاسخ به این اتهامات چه حرفی دارید؟
من و شوهرم 28 سال قبل با یکدیگر ازدواج کردیم. در این مدت نه او به من خیانتی کرد و نه من به او. من دانشجو بودم. بعد بچهدار شدم. تحصیلاتم ادامه پیدا کرد ولی ریحانه را که دو سه ماهه بود با خودم سر کار میبردم. در این محیط پر تنش هنر که خیلی حرفها در آن هست و ساعت مشخص کاری هم ندارد من با شرافت زندگی کردم. مثلا نیمهشب فیلمبرداری بود و من باید میرفتم. هر زن یا مردی که بخواهد خانوادهاش را هم نگه دارد باید برنامهریزی خوبی داشته باشد که هم خانواده و هم شغلش را نگه دارد. با این حال من درس خواندم و فوق لیسانس گرفتم. من هم به ریحانه و خواهرهایش گفتم باید درس بخوانید چون ما آدمهای ثروتمندی نیستیم و باید زحمت بکشیم. با اینکه من بازیگر بودم اما اینطور نبود که درآمد زیادی داشته باشم. در خانواده ما تحصیلات اهمیت زیادی دارد و من هم بچههایم را به درس خواندن تشویق میکردم. از آرامش ریحانه که حالا قرار است برود پای چوبه دار میتوانید بفهمید او در محیط پرتنشی زندگی نکرده است. حرفهایی که در اینباره زده شده دروغ محض است.
** برگردیم به تیرماه سال 86. چه زمانی فهمیدید دخترتان مرتکب قتل شده است؟ اصلا او چطور دستگیر شد؟
ساعت 8 شب ریحانه آمد خانه. بینهایت پریشان بود. در تمام عمرم هرگز دخترم را به این شکل ندیده بودم. صبح رفته بود سر کار و ظهر به من زنگ زد که دکتر سربندی با من تماس گرفته و برای دیدن دفترش قرار گذاشته است. من گفتم زودتر بیا و این قرار را کنسل کن چون قبلا سربندی تماس میگرفت شمارههای عجیب روی گوشی ریحانه میافتاد و ... گفتم آدم ناشناس برای تو خوب نیست.
** آیا ریحانه هم شماره مرحوم سربندی را داشت؟
نه، تا آن روز رابطه یکطرفه بود و فقط سربندی زنگ میزد.
** چطور با یکدیگر آشنا شده بودند؟ آیا قبلا با یکدیگر رابطهای داشتند؟
روزی که با یکدیگر آشنا شده بودند ریحانه با خوشحالی آمد خانه و گفت خدا یک مورد کاری خوب رسانده. من در بستنیفروشی با یک مردی آشنا شدم. یک نفر به اسم سربندی را دیدم. جراح است و میخواهد مطب راه بیندازد و بعد هم میخواهد تبلیغ کند و کار چاپی دارد و ... خیلی خوشحال و امیدوار بود.
** درباره روز حادثه صحبت کنید.
ریحانه گفت نتوانستم قرار را کنسل کنم. او آمد. خیلی پریشان بود. روسریاش را درآورد که بعدها فهمیدم روی روسریاش خون بوده و من لکه خون را ندیدم. گفتم چی شده؟ زد زیر گریه و گفت که مامان من تصادف کردم و با ماشین دوستم زدم به کسی. ریحانه خیلی عشق رانندگی داشت. گفت خیلی خسارتبار بود. گفتم خب اگر با ماشین به ماشین کسی زدی عیبی ندارد. دخترم میخواست من شوکه نشوم و ذره ذره ماجرا را بگوید. او شام نخورد و خوابید. ساعت دو نیمه شب بلند شدم دیدم یک مرد داخل خانهمان است. گفتم تو کی هستی؟ دیدم ریحانه هم از اتاقش بیرون آمد. روسری و مانتو تنش کرده بود. نمیدانستم چه اتفاقی افتاده. گفتم تو کی هستی؟ گفت من بازپرس هستم. دخترت با ماشین به عابر زده و فرار کرده. او تلفنی با ریحانه تماس گرفته بود و گفته بود بیا کلانتری اما ریحانه گفته بود من چطوری نصف شب بیایم بیرون. ریحانه گفته بود قول میدهم فردا بیایم اما ردیابی کرده بودند و آمده بودند جلوی در خانه و زنگ زده بودند به ریحانه و گفته بودند ما پشت در هستیم بیا. وقتی ما خانه بودیم از ریحانه بازجویی کرده بودند. به ریحانه گفته بودند با چی زدی؟ گفته بود با چاقو. همان موقع مانتو و روسری و چاقو را از ریحانه گرفته بودند. گفتند بیاید کلانتری عباسآباد. من ریحانه را دعوا کردم که چرا به عابر زدی و به من نگفتی. دخترم را دعوا کردم و از خانه بیرون رفت.
** نخستین دیدار شما با دخترتان چند روز بعد از دستگیریاش بود؟ او این ماجرا را برای شما چطور روایت کرد؟
بازپرس پرونده آخر شهریور اجازه داد دخترم را ببینم. وقتی دیدمش گفت یک کاغذ و خودکار بدهید. نامهای نوشت و به ما داد. نوشته بود دوران سختی داشته و ...
** اصلا ریحانه چرا همراه مرحوم سربندی به دفترش رفته بود؟
ریحانه کلا سربندی را سه مرتبه دیده بود. یک بار اوایل اردیبهشت، بار بعدی چند روز پیش از قتل و روز قتل. هر سه مرتبه با «ش» بود. مرحوم سربندی روز قتل به تنهایی رفته بود دنبال ریحانه اما کمی جلوتر «ش» سوار شده بود. گفته بود امروز مسیر من با تو یکی است و خودم میآیم دنبالت.
** ظاهرا چند پیامک هم بین ریحانه و دکتر سربندی رد و بدل شده بود. شما از محتوای این پیامکها اطلاعی دارید؟
ریحانه و آقای سربندی چهار پیامک رد و بدل کردند. اولی درباره روز 7/ 7/ 2007 بود که این اتفاق افتاد که ریحانه با علامت سوال جوابش را داد. در دومی ریحانه میپرسد پس منتظر باشم آقای دکتر؟ و پیامکی هم سربندی میفرستد که من نزدیک شرکت هستم. فقط همین.
** برخی به این پرونده به چشم یک قتل ساده نگاه میکنند اما برخی آن را یک معما تلقی میکنند و آن را دارای یک سناریوی از قبل طراحیشده میدانند. شما در اینباره چه نظری دارید؟
به نظر من این یک قتل بود. شیطان در هر جایی که فسادی بر پا شود حاضر است. این شیطان در آن خانه حاضر بود. دفاعی از ریحانه نمیکنم چون خطایی کرده اما از عملکرد مقتول هم دفاعی نمیکنم. به دلیل اینکه یک مرد در میانسالی و در دوره تکامل یک انسان، دختر نوجوانی همسن دختر خودش را برده به جایی که متعلق به عمهاش بود. در ضمن ریحانه به دلیل سن دکتر به او اعتماد کرد. اگر ریحانه این آقا را آورده بود خانه خودمان میگفتیم ریحانه مرد را اغفال کرده و دلبری کرده و چون دختر فاسدی بوده مرد را برده به آن خانه و بعد سر پول دعوا شده و او را کشته. اما اینطور نبود. دخترم برای نخستین مرتبه وارد آنجا شده بود. نمیدانم این حرکت مقتول چه توجیهی دارد.
** آیا ریحانه قبلا هم با خود چاقو حمل میکرد؟
هرگز این رسم در خانواده ما نبود. ریحانه در زمان دانشجویی تا قزوین میرفت و بر میگشت و هرگز چاقو نداشت. البته میگفت دوستان گفتند باید بیشتر مواظب باشی و ... اما من میگفتم تو چیزی لازم نداری.
** در پرونده درباره پیامکی تحقیق شده که ریحانه خطاب به یکی از دوستانش گفته میکشمش. شما در اینباره چیزی میدانید؟
بعد از صدور کیفرخواست دادیار اظهارنظر پرونده وقتی به پیامکها رسید از کیفرخواست ایراد گرفت. گفت یک پیامک فرستاده شده که میکشمش و چرا در اینباره تحقیق نشده است. نقص پرونده گرفت و دوباره پرونده را برگرداند. بازپرس پرونده دوباره پرونده را بررسی کرد و فردی را که مخاطب این پیامک بود بازجویی کرد که جریان این پیامک چیست؟ او میگوید من گفتم بیا جایی ببینمت و ریحانه گفته من پدرم خانه است نمیتوانم بیایم. او میگوید همیشه باباها دردسر هستند و ریحانه میگوید آره فکر میکنم باید بکشمش. بازپرس پرونده در اینباره تحقیق و اعلام کرد این پیامک هیچ ربطی به این قتل ندارد. حالا نمیدانم چرا به این پیامکها دامن زده میشود.
** در شبکههای اجتماعی، کمپینهایی در حمایت از دخترتان ایجاد شده و حتی کار به برخی شبکههای ماهوارهای نیز کشیده شده است. شما از آنها کمک خواستید؟
من اگر اهل کمپین بودم همان سالها این کارها را انجام میدادم. یک روز شنیدم یکی از رادیوهای خارجی درباره ریحانه حرف میزند. رفتم سراغ مصطفایی را بگیرم، پیدایش نکردم. پیغام دادم نمیخواهم پرونده، رسانهای شود. اما پیش از این روزنامههای داخلی این خبر را کار کردند. من دیگر دسترسی به وکیلمان نداشتم. در این مدت از اسپانیا، آمریکا، کانادا و خیلی رسانههای خارجی برایم پیغام گذاشتند و گفتند میخواهیم مصاحبه کنیم اما من قبول نکردم. به هیچ عنوان با رسانههای خارجی صحبت نکرده و نمیکنم.
** شما بارها اعلام کردید خودتان را به خانواده مرحوم سربندی نزدیک میدانید. چه چیزی میتواند خانواده مقتول را به خانواده متهم به قتل نزدیک کند؟
بشریت و محبت میتواند ما را به هم نزدیک کند و اینکه این ماجرا یک حادثه بود. مردی برای آنها پدر بود. برای پیرزن پسر بود. بچه من باعث شده آنها از داشتن او محروم شوند. آن فرد رفته آن دنیا اما من از اینکه یک مادری اشک میریزد ناراحت میشوم. از اینکه پسر نوجوانی را میبینم پدرش فوت شده ناراحت میشوم. من مسئولم در مقابل آنها. با آنها همدردی میکنم. من خودم را برای تصمیمگیری جای دختر و پسر مقتول میگذارم.
** در این مدت برای جلب رضایت اولیای دم چه تلاشهایی انجام دادهاید؟
هنوز دادگاه شروع نشده بود. به ما آدرس و تلفن از این خانواده نمیدادند. دستی ما را از هم دور نگه میداشت. من به وکیل اولیای دم دسترسی پیدا کردم. دفعه اول ریحانه یک نامه نوشت که من برای محروم کردن شما از کسی که دوستش داشتید از شما معذرتخواهی میکنم. گذاشتیم در قرآن بردیم دفتر وکیل. پسر مقتول آمد و صحبت کردیم. او آن روز برخورد خوبی نداشت. ما هم خواهش کردیم و گفتیم ببخش. گفتیم غلط کرده و ... هنوز دقیق نمیدانستیم چه اتفاقی افتاده است اما فایدهای نداشت.
** نتیجه تلاشها چه بود؟
پسر بزرگ مقتول گفت حکم را اجرا میکنم اما ریحانه را قلبا بخشیدهام.
** خانواده مرحوم سربندی اعتقاد دارند ریحانه رازی را پنهان میکند. آیا با این نظر موافقید؟
ریحانه باید من را قانع میکرد تا من از او دفاع کنم. من صدها بار ریحانه را بازجویی کردم و فقط کتکش نزدم. بارها به او فشار روحی آوردم که بگو اما من را قانع کرد. او دروغ نمیگوید و این حادثه به همین شکل اتفاق افتاده است.
** در خبرها اخبار ضد و نقیضی درباره زمان اجرای حکم شنیده میشود. آیا از سوی واحد اجرای احکام دادسرای جنایی زمانی برای اجرای حکم به شما اعلام شده است؟
نخیر به ما چیزی اطلاع ندادند. همچنان که درباره توقف اجرای حکم چیزی به ما نگفتند.
** حس مادرانهتان درباره سرنوشت دخترتان چه میگوید؟
حس من منفی نیست. وقتی شیطان فضا را پر میکند ناامید میشوم اما ته قلبم همیشه میگویم دخترم باز هم به آغوش من برمیگردد. من هم به دستگاه قضایی و هم به دلسوزان داخل نظام امیدوارم. با تمام وجود دعا میکنم. تنها خواسته من از خدا این است که این بچه به من برگردد و اگر برگردد تا آخر عمرم همه تواناییهایم در اختیارش خواهد بود. اگر هم برنگردد به همه اثبات میکنم که قصاص ریحانه اشتباه بود.
** هفت سال از قتل پدرتان میگذرد. در این مدت چه مراحلی طی شد تا پرونده به مرحله اجرای احکام رسید؟
این پرونده بر اساس اقرار صریح خانم ریحانه جباری مبنی بر قتل پدرم دکتر سربندی با بررسی بیش از ۱۳ تن از قضات صورت گرفته است. از بازپرس دادستانی، دادگاه کیفری، دیوان عالی کشور و در نهایت ریاست قوه قضاییه این حکم را تایید کردهاند. حال ما چگونه میتوانیم هفت سال بررسی و تحقیق این قضات را با نظر چند تن از خارجنشینان که مشخصات آنها برای همه ما معلوم است زیر سوال ببریم و احساسات یک خانواده را اینگونه جریحهدار کنیم. به نظر من اول از همه آن چیزی که باید بررسی شود این است که موضعگیریای که برخی رسانهها و سایتهای بیگانه انجام میدهند باعث به وجود آمدن این فضا و اتهامزنیها شده است و حمایت بیش از حد برخی رسانهها از خانم ریحانه جباری باعث شد این شایبه برای ما که قبلا هم مطرح کرده بودیم بیش از پیش بارز شود که ایشان ممکن است دست نشانده عوامل خارجی باشد. اینکه برخی روزنامهها و سایتها هم در این راستا حرکت کردند یا بدون داشتن اطلاعات درست و موثق فقط در پی جلب مخاطب بودند یا هیچ تلاشی برای کند وکاو و بررسی این موضوع از خودشان نشان نداند و فقط از راحتترین راه یعنی نقل قول از کسی که اتهام زنی کرده بسنده کردند.
** وکلای ریحانه این اقدام او را مصداق دفاع مشروع میدانند. شما در این باره چه نظری دارید؟
اگر فردی دو روز قبل طبق اعتراف صریح خود اقدام به خرید چاقو از خیابان شریعتی نرسیده به میدان قدس کرده است و قبل از وقوع جنایت به دوست پسر خود این پیامک را فرستاده که فردا قرار است بکشمش آیا نشاندهنده سوء نیت قبلی نیست؟ چگونه میتوان این اقدامات را به پای یک حادثه گذاشت. میگویند این پیامک شوخی بوده و میخواسته پدرش را بکشد. چنین آدمی میآید به جامعه نیز ضربه میزند. اقرار صریح این خانم مبنیبر ضربه چاقو بر مقتول بر سجاده نماز با شواهد صحنه کاملا تطابق دارد و سجاده و محل همیشگی نماز پدرم غرق در خون شده بود و این عمل فقط در زمانی که پدرم مشغول نمازخواندن است ممکن بود اتفاق بیفتد چون او صرفا در موقع نماز میتوانست این کار را انجام دهد. باز هم طبق اقرار صریح ریحانه کسی به اسم «ش» واردآپارتمان میشود و پدرم در پی دویدن به دنبال آن فرد در راه پلهها از شدت خونریزی به زمین میافتد و فوت میکند و خانم جباری همچنان از معرفی و نقش «ش» برای پرونده سر باز میزند.
** این آقای «ش» که از آن صحبت میکنید چه نقشی در این پرونده دارد؟ فکر نمیکنید این فرد از قبل با پدرتان خصومتی داشته؟
ما آقای «ش» را نمیشناسیم ولی این فرد عاملی بوده که از زرنگی و توانایی خودش برای اغفال یک دختر ۱۹ساله استفاده کرده و این دختر را اغفال کرده و او مغفول وعدهووعید این آقا شده و دست به این کار زده است. اگر ما قاتل پدرمان را میشناختیم حتما او را به سزای عملش میرساندیم. مشکل این است که ریحانه نمیخواهد واقعیت را بیان کند و هنوز مصر است که دست به اینکار زده و میخواهد که این آقا را پشت پرده نگه دارد و معرفی نکند و شاید فکر میکند که این آقا نجاتم میدهد حتی اگر من پای چوبهدار بروم یا اینکه آنچنان آن آقای «ش» حرفهیی برخورد کرده که هیچ اثر و سندی از خودش باقی نگذاشته که ریحانه بتواند او را معرفی و در واقع این موضوع را روشن کند.
** درباره شغل پدرتان حرفهای زیادی زده میشود اما آنچه معلوم است اینکه مرحوم سربندی جراح زیبایی بودند. میشود بگویید شغل اصلی ایشان چه بود؟
پدر من پزشک عمومی بودند نه پزشک جراحی زیبایی، ایشان هیچوقت در زمینه جراحی زیبایی تخصصی نداشتند و کاری نکردند و در کار تجارت لوازم پزشکی و کارمند سابق وزارت اطلاعات بوده است.
** یکی از ابهامات پرونده که مطرح شده وجود داروی بیهوشی در دو لیوان آبمیوهیی است که در محل حادثه قرار داشته است. شما در این باره چه میدانید؟
یکی از دو لیوان دارای داروی مسهل بوده نه بیهوشکننده و این نشاندهنده حرفهایی که در مورد تجاوز میزنند نیست... آنجا خانه عمه پدرم بود و ایشان شاید به دلیل سن بالایشان قبلا دارویی ریخته باشند و بعدا که آبمیوه داخل آن ریخته شده است این را نشان داده است. از یکسری شایبه و اتهاماتی بعضیها استفاده میکنند که این شأن ما را جریحهدارتر میکند.
** به نظر میرسد ریحانه خودش هم یک قربانی است. در مقابل چه چیز حاضر به بخشش ریحانه هستید؟
ریحانه ممکن است قربانی باشد اما این دوای درد ما نیست. ما فقط در صورتی که انگیزه واقعی ریحانه مشخص شود و واقعیت را بگوید که همدستش و اتفاق حقیقیای که افتاده چه بوده حاضر به بخشش هستیم. اگر هم از روی نادانی و سن پایین این قتل را انجام داده باشد و فقط یک احساس بچگانه نسبت به این موضوع داشته باشد قابل پذیرش نیست. چطور میتوان کسی چاقوی ۵۰ سانتی بگیرد و بگذارد در کیفش. این شایبه در ذهن من جایی ندارد. خانم جباری به دو علت آقای «ش» را معرفی نمیکند. یا اینکه توسط ایشان اغفال شده است و دسترسی به او ندارد یا اینکه نمیخواهد آن مرد را معرفی کند.
** متاسفانه برخی دخترهای جوان برای دفاع از خودشان سلاح سرد حمل میکنند. بدون اینکه آگاهی کاملی از این ماجرا داشته باشند. ممکن است اقدام ریحانه هم به دلیل همین ناآگاهیاش باشد و قصد و نیتی برای کشتن پدر شما نداشته باشد.
ممکن است. شاید کسی هم این کار را کرده باشد. اما من معتقدم همه آدمها فرق این را میدانند. شما اگر خودت هم بخواهی یک روزی از خودت دفاع کنی میدانی که چه سلاحی حمل کنی. همه آدمها این را میفهمند که فرق چاقوی ۵۰ سانتی و دیگر چاقوها چیست. آن هم فرو کند ۳۰ سانتش را در بدن پدرم که اگر به هرکسی وارد شود حتی اگر طرف همان لحظه در بیمارستان هم باشد امکان احیای آن نیست و این ضربه به نظر من کاملا حرفهیی بوده است.
** حرفهایتان نشان میدهد هنوز یقین ندارید که ریحانه قاتل است. چطور دلتان میآید کسی را که مطمئن نیستید قاتل است قصاص کنید؟
ما اقدام میکنیم برای قصاص فردی که با اقرار صریح خودش قاتل پدرم بوده است. اگر واقعیتها را بگوید عفو میشود و اگر نگوید مورد قصاص قرار میگیرد... تهدید هم اگر شده باشد، تهدیدات تا یک جایی ارزش دارند، ارزش جان آدم را که ندارد. بازپرس پرونده به ایشان اماننامه داده و گفته که ما حاضریم امان نامه بدهیم و تو و خانوادهات را به هر جایی که بخواهی انتقال بدهیم و تو را از این مهلکه نجات دهیم به شرطی که اقرار کند اما ریحانه خودش دارد میگوید من کشتم بنابراین ما هیچگونه تردیدی در این مورد نداریم و نخواهیم داشت و دیگر ابهامی نمیماند. ریحانه همکاری کند و واقعیتها را بگوید ما هم کمکش میکنیم و میبخشیمش... . برای اجرای حکم زمانی در نظر گرفته نشده است. به نظر میرسد همه مدافعان خانم جباری اعم از هنرمندان عزیز و مدافعان صلح و بخشش باید در راستای کشفانگیزه واقعی این قتل قدم بردارند. ما بارها اعلام کردهایم در صورت راستگویی و اعلام حقیقت حاضر به عفو قاتل هستیم.
تبصره چهارم: توضیح دادستانی درباره یک پرونده
«در پی انتشار مطالبی در برخی سایتهای خبری در خصوص پرونده موضوع محکومیت ریحانه جباری ملایری فرزند فریدون و با عنایت به اجرای حکم قصاص نفس در خصوص وی در تاریخ 3/ 8/ 1393 پایگاه اطلاعرسانی دادستانی تهران به منظور تنویر افکار عمومی، شرحی از پروندهی قضایی نامبرده را به شرح زیر اعلام میکند:
در پی گزارش ارتکاب یک فقره قتل عمد فردی به نام مرحوم مرتضی عبدالعلی سربندی در تاریخ شانزدهم تیرماه سال 1386 و پس از کشف تلفن همراه مقتول و دسترسی به آخرین تماس وی با فردی به نام ریحانه جباری، نامبرده به عنوان مظنون ارتکاب قتل تحت تعقیب قرار میگیرد. با مراجعه ماموران به محل اقامت ریحانه جباری، از منزل او یک عدد کارد آشپزخانهی آغشته به خون و جلد آن و یک عدد روسری آغشته به خون کشف میگردد.
ریحانه جباری متولد 1366 در تمام مراحل تحقیق نزد ضابطان، بازپرس و دادگاه به ارتکاب قتل از سوی خود اقرار نموده و برای توجیه اقدام خود مدعی شده بود مرحوم قصد تجاوز به وی را داشته، این در حالی است که:
1 - اظهارات بعدی متهمه خلاف این ادعا را ثابت نموده است؛
2 - محل اصابت ضربهی کارد به مرحوم (میان دو کتف) نشان از آن دارد که قتل در حالت دفاع نبوده است. گزارش معاینهی جسد در سراسر بدن و دستها آثار ضرب و جرح را گواهی کرده است. در پشت تنه یک بریدگی عرضی به طول هشت سانتیمتر، در سمت راست ناحیه میانی خلف تنه و فاصله دو سانتی متر از خلف وسط و هشت سانتیمتری در استخوان کتف راست دیده شده است؛
3 - خریدن کارد به منظور ارتکاب قتل، پیش از حادثه حکایت از سبق تصمیم ریحانه جباری بر قتل دارد. در بازرسی از منزل متهمه، جلد مقوایی کارد آشپزخانه کشف میشود که نشان میدهد آلت قتاله را خود خریداری کرده است. وی به خرید کارد آشپزخانه دو روز پیش از جنایت اقرار کرده است؛
4 - مفاد پیامک ارسالی از سوی ریحانه جباری برای دوست خود مبنی بر این که قصد کشتن فردی را دارد، دلالت بر سبق تصمیم وی برای قتل و نیز کذب بودن ادعای دفاع در مقابل تجاوز است. قاتل در تاریخ 13/ 4/ 1386 (سه روز پیش از ارتکاب قتل)، با ارسال پیامکی به یکی از دوستان خود نوشته است: «فکر کنم امشب بکشمش»؛
5- ساکنان مجتمع محل ارتکاب جنایت اظهار داشتهاند که با شنیدن سر و صدا، بیرون آمده و مشاهده کردهاند مقتول در حالی که زخمی و خونآلود بوده، با فریاد «دزد دزد» از طبقه پنجم به پایین آمده و در جلوی واحد طبقهی سوم بیهوش میشود. این در حالی است که در صورت صحت ادعای قاتل، موجبی برای فرار وی نبوده و نامبرده میبایست با ایجاد سر و صدا، همسایگان را آگاه میکرده و با حضور آنها احساس امنیت مینموده است؛
6- درب آپارتمان از نظر قفل فاقد تخریب بوده و این امر نشان میدهد که قصد تجاوزی در میان نبوده است. متهم در خصوص بسته بودن درب و عدم امکان فرار میگوید: «در ابتدای ورود درب را باز گذاشتم. ولی او بعد از آمدن به سمت من درب را بست، اما قفل نکرد»؛
متعاقبا در ادامه تحقیقات ریحانه جباری مدعی گردیده قتل از ناحیهی فردی به نام شیخی برنامهریزی شده بود. متهمه همچنین مدعی گردیده که پس از ایراد ضربه به پشت مقتول، شیخی وارد خانه شده و با مقتول درگیر شده است. وی میگوید: «شیخی فقط دنبال مدارکی در منزل مقتول می¬گشته و نقشی در قتل نداشته است». در این راستا بازپرس اقدامات بسیاری را در جهت شناسایی شخص مذکور به عمل آورده و پس از شناسایی افرادی با نامهای مشابه و مواجههی حضوری بین ریحانه جباری با آنها، در نهایت جباری با اعلام این که افراد مذکور را نمیشناسد، اقرار نموده که اظهاراتش در خصوص فردی به نام شیخی صرفاً به منظور انحراف مسیر پرونده بوده است.
گرچه ادعای ریحانه جباری در خصوص شیخی به هیچ وجه اثبات نشده و در مرحلهای نیز توسط محکوم انکار گردیده، اما با فرض صحت موضوع ، وی نقش نامبرده را صرفاً حضور در محل جنایت اعلام کرده و به صراحت ارتکاب قتل به تنهایی از ناحیهی خود را پذیرفته است.
متهمه اقرار نموده برای قتل از پیش کارد تهیه کرده بود. همچنین فروشندهی کارد ضمن مواجههی حضوری با جباری، او را شناسایی کرده بود.
در ادامه تحقیقات صاحب کار و همکاران متهمه به دروغگو بودن وی اذعان نموده و گفتهاند در روز وقوع قتل اعلام کرد که پدرش یک اتومبیل تویوتا کمری خریده این درحالی است که خودروی مذکور متعلق به مرحوم بوده است. آنها وی را فردی دروغگو توصیف کرده اند که دوست داشت خود را بزرگتر از آنچه که هست نشان دهد.
پس از انجام تحقیقات توسط بازپرس ویژه قتل و برگزاری جلسات رسیدگی در دادگاه کیفری استان، دادگاه نهایتاً با اعلام ختم رسیدگی با احراز اتهام قتل عمد، ریحانه جباری را به قصاص نفس محکوم نمود که رای صادره از سوی شعبهی 27 دیوانعالی کشور نیز ابرام گردید.
نظر بر این که طی چند ماه اخیر و پس از قرار گرفتن پرونده در مرحلهی اجرا، قاتل ادعاهای قبلی خود را که در جهت احراز صحت یا سقم آنها، تحقیقات بسیاری صورت گرفته و برای مدت زمان طولانی نیز پرونده را از مسیر اصلی منحرف نموده بود، بار دیگر مطرح کرده و به این طریق تلاشی وافر در جهت مظلومنمایی و ایجاد شائبهی اشتباه در صدور حکم صورت داد، اعلام میگردد تمامی ادعاهای فوق در جریان پرونده بررسی شده و کذب بودن آنها در مراحل مختلف دادرسی توسط بازپرس، قضات دادگاه کیفری استان (پنج نفر) و قضات دیوان عالی کشور احراز گردیده است.
بهرغم موارد فوق این دادستانی در جهت حصول سازش و کسب رضایت اولیای دم تلاش نموده و با وجود برگزاری جلسهای با حضور اولیای دم و قاتل و خانوادهی وی، اولیای دم در نهایت خواستار اجرای حکم قصاص شدند که حکم صادره سحرگاه روز جاری به موقع اجرا گذارده شد.»
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 19,ژانویه,2025